• وبلاگ : هنوز هم تشنه ي تشنگي ام
  • يادداشت : حديث تكراري
  • نظرات : 4 خصوصي ، 17 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + هاتف 
    اولي اش هم افتخاري دارد به مزه خواندن همين پست .
    ...........
    خدا را در همان رگ گردني كه گفتي هم روزگاري نمي ديدم ... در همين كنار من بود در خودم بود .. ولي
    حالا مي بينم در نفس هايم ...
    مي داني كه چه شده است ...
    بماند كه چه ها مي گذرد ...
    خدا هم كه هست
    0..............
    نكند منظور از سايه مي اندازم نبودن است .....؟
    نكنيد ....
    بلاگ سوپاپ اطمينان دل است ها....
    يا حق
    از طريقش به گوشتان ميرسانم ...
    يا حق